سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چگونه کسی که برخی از آنچه را خداوند روزی اش ساخته، به او وام نمی دهد [یعنی انفاق نمی کند ]، محبّت پروردگارش را به کمال می رساند ؟ [حضرت مسیح علیه السلام]
بوی خوش - چفیه
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  • در یاهو
  •  

     علی از نیک مردان خطه خورشید، این آخرها بدجوری تنها شده بود. رفقایش یکی پس از دیگری پرکشیدند. از همکلاسی های علی زمانی، شهید ظهرابی بود که در والفجر10به آسمان رفت. این دو شهید مثل یک روح در دو بدن هرجا و هر زمان با هم بودند.خیلی که از هم فاصله می گرفتند تو مرخصی ها که اونهم بلافاصله مرخصی را ناتمام گذاشته و فورا همدیگر را پیدا می کردند. آن دو،فرماندهان دسته های گردان حمزه سیدالشهدا به فرماندهی شهید حشمت الله امینی بودند. شهید زمانی همیشه رو لبهای قشنگش این جمله زیبا رو زمزمه می کرد:کجایید ای شهیدان خدایی بلاجویان دشت کربلایی یک صدای مردانه و نسبتا کلفت ولی مهربان با یک کلاه پیرمردی که روی سرش می گذاشت فقط این قیافه به خودش می آمد و بس. یک روز از روزهای گرم تابستون که هوا خیلی گرم و طاقت فرسا بود شهید زمانی در جزیره بوارین منطقه عملیاتی کربلای 5 شلمچه داشت از مقر گروهان نصر به طرف دسته امام علی(ع)بر می گشت بهش برخورد کردم و یک صحنه بسیار تعجب آور را از ایشان دیدم و آن هم این بود که با شهید رشیدی و شهید یزدان پناه داشتند بدن نیم تنه یک شهید غواص ایرانی را دفن می کردند و در حین دفن اون شهید سه تایی داشتند زیارت عاشورا می خوندند و شعر معروف:گلی گم کرده ام می جویم او را به هر گل می رسم می بویم او را تا به جمله ،گل من یک نشانی در بدن داشت یکی پیراهن کهنه به تن داشت. که دیدم صدای گریه و حِق حِق آنها به آسمان رفت.هر سه شهید با کمال تعجب دست از کار کشیدند و سه نفری به یک مکان خیره شده بودند وقتی نزدیک شدم دیدم از بدن مطهر آن شهید غواص گمنام یک بویی خوشبو به مشام می رسد با توجه به اینکه روزها و شب های زیادی این بدن مطهر روی زمین گرم و آبهای شلمچه مانده بود بعدا، از شهید زمانی پرسیدم راستی علی آقا موضوع چی بود،چند لحظه ای مکث کرد ولی پس از مدتی که با سماجت من روبه رو شد،گفت می دونی از چه زمانی این بدن بوی خوش می دهد؟گفتم نه،گفت پس از جمله: بابی انت و امی در زیارت عاشورای این شهید بوی خوش عطر گل یاس از خودش تراوش کرد،گفتم علی آقا مطلب رو خوب نگرفتم،می شه بیشتر توضیح بدی گفت میان این شهید و پدر و مادرش عشق و علاقه زیادی بوده گفتم خوب خوب، گفت دیگه خوب نداره،با وجود این همه عشق و علاقه وقتی به این جمله رسیدیم یعنی حسین جان پدر و مادرم توی دنیا بهترین های من بودند فدای تو و یاران و فرزندانت کردم و با این عطر خواسته به ما بفهمونه که احساسش نسبت به مولای خود چه در زمان حیات و چه در زمان شهادت چه بوده. آنوقت دیدم شهید زمانی اشکش مثل ابر بهاری شروع به باریدن کرد و دوباره با آن لحن و صدای قشنگش خوند وخوند:کجایید ای شهیدان خدایی بلاجویان دشت کربلایی بالاخره علی آقای زمانی تاب دوری رفقاش رو نیاورد و در عملیات مرصاد در شهر قهرمان و مقاوم اسلام آباد غرب به فیض عظمای شهادت رسید. روحش شاد و یادش گرامی باد.

    حجت الاسلام مصیب بیانوندی



    دل سوخته ::: چهارشنبه 86/5/3::: ساعت 11:4 صبح
    محبت دوستان: نظر

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 18
    بازدید دیروز: 37
    کل بازدید :429657

    >>اوقات شرعی <<

    >> چفیه<<

    >> پیوندهای روزانه <<

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    بوی خوش - چفیه

    :: لینک دوستان ::

    یا امیر المومنین روحی فداک
    عاشق آسمونی
    فصل انتظار
    شکوفه های زندگی
    پیاده تا عرش
    مهاجر...
    جاده های مه آلود
    بندیر
    سجاده ای پر از یاس
    مهر بر لب زده
    جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
    .:: رایحه ::.
    عــــــــــروج
    کانون فرهنگی شهدا
    ما با ولایت زنده ایم
    شلمچه
    اسوه ها
    دریــــــــای نـــور
    نسیم قدسیان
    منادی معرفت
    سردار بی سنگر
    بوی سیب
    بادصبا
    ما تا آخرایستاده ایم
    وبلاگ گروهیِ تَیسیر
    منطقه آزاد
    یادداشتهای فانوس
    عطر یاس
    مرام و معرفت
    قافیه باران
    پاک دیده
    توشه آخرت
    یا حسین (ع)
    مشکات نور الله
    عطش
    به یاد شهدا
    مهاجر
    شهید قنبر امانی
    شاخآبه عشق
    سیرت پیشگان
    اهلبیت (ع)،کشتی نجات ما...
    صدفی برای مروارید
    شهدا
    عرفان وادب
    سرزمین من
    علمدار دین
    شمیم یاس
    فرزند روح الله...
    خطابه
    نیم پلاک
    پر شکسته
    قافله شهداء
    برو بچه های ارزشی
    کوثر ولایت
    دوزخیان زمین
    سرخ بی نهایت
    فصل کودکی
    آسمان آبی
    سرباز ولایت
    صراط مبین
    یا زهرا(س)
    گل پیچک
    .::: رایحه وصال :::.
    به انتظار باید ایستاد!
    کشکول
    شمیم
    حاج آقا مسئلةٌ
    نسیم وحی
    لهجه سکوت
    یاد لاله ها
    مذهبی
    صدفی برای مروارید
    پاتوق جنگ نرم
    ولایت علیه السلام
    منتظر
    شیدای حسین
    کبوترانه
    عشق بی انتها
    به عشق ارباب
    شعیب ابن صالح
    یا رب الحسین
    دنیای واقعی
    باد صبا
    سیر بی سلوک
    آخر عشق
    راز و نیاز با خدا
    دو نیمه سیب
    انتظار
    علوم جهان
    نیروهای ویژه
    به راه لاله ها
    سیب سرخ
    دیده و دل
    پرستوی مهاجر
    فرزند شهید
    شمیم عطر گل یاس
    کوثر
    بانگ رحیل
    صهبای صفا
    بی نشان
    یاس کبود
    سبکبالان
    محمد حسین رنجبران
    من عرف نفسه فقد عرف ربه
    شاخه گلی برای شهید
    دفاع مقدس(راه بی پایان)
    امیرالمومنین علی(ع)
    وصال
    صبح (وبلاگ دفاع مقدس)
    کبوتر غریب
    تلنگر
    کامران نجف زاده
    چفیه یعنی عشق
    نوید شهادت
    فرهنگ شهادت
    کربلای جبهه ها یادش بخیر...
    خادم الشهداء
    عدالت خواهی
    لبیک
    ولایت،مذهبی...
    شیران لرستان
    حرفهای ناب...
    القائم
    کربلایی ها
    دل نوشته
    پلاک، شهادت
    پیام شهبند
    پلاک طلایی
    هویزه
    اذان صبح
    لاله های آسمانی
    آسمان شلمچه
    مشکاة
    یادداشتهای بی تکلف
    ساحل آسمانی
    سجده بر خاک
    بچه پرستوهای شهید
    صراط مبین
    یه منتظر
    پایی که جا ماند
    سنگر بندگی


    :: لوگوی دوستان ::

    >>موسیقی وبلاگ<<

    >>آرشیو شده ها<<
    >>جستجو در وبلاگ<<
    جستجو:

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<